مسعوداصغرنژادبلوچی
جبهه گیری های جمعی در مقابل عملکردهای فردی که شاخصه هایی از نوع دیگر یا اختراع و ابداع فردی را در خود همراه دارد همیشه موجب جدایی و دور ماندن فرد از حرکت جمعی بوده است. فردی که توانسته شاکله های اصیل و اصلی هنر را بشناسد و با اتکا به آن ها برای خود ایجاد شناسنامه ی فردی بکند ابتدا به ساکن دارد در راستای غنای ادبیات و فرهنگ آن سرزمین گام بر می دارد پس تماشاگران و خوانندگان و همکاران و همداستان ها با او اولین کار و وظیفه ای که در برابر این فرد دارند حمایت و توجه است نه این که آن چه را که فرد به تنهایی خود پرورش داده است را با عملکردهای جمعی مورد انتقادهای ویرانگر قرار داده و وی را از ادامه راه بازدارند. و البته باید اعتراف کرد که در بسیاری مواقع تنگ نظری موجب این گونه رفتارهای ناشایست می شود. به زبان دیگر و بیان شفاف تر این که اگر هنرمندی توان دیدن رشد و شکوفایی دیگری یا دیگران را ندارد در باره رفتار فردی و جایگاه هنرمندانه ی خود باید دچار تردید بشود چرا که وظیفه هنرمندان تلطیف نمودن اتفاق ها و رویدادهای جامعه می باشد و کسانی که در این راه مددکار و یاور هنرمندان نیستند فارغ از رفتار غلط خود باید در صدد بازشناخت چهره ی سخیف خود نیز باشند. هنر و هنرمند در راستای ارتقاع فرهنگ و ادب هر سرزمین لازم است کارا باشد و هر فرایند بازدارنده به عنوان یک رفتار ضد ارزشی باید مورد بازنگری قرار بگیرد. شاعران و نویسندگان هر سرزمین باید بتوانند با خود رفتاری معقول و شایسته داشته باشند وگرنه در باره شخصیت خود، شخصیت هنرمندانه خود لازم است که شک نموده و خود را در گروه هنرمند و نویسندگان به حساب نیاورند.
با نوشتن نفس می کشم