*
شعر ِحقیقی، خودآگاهانه ترین رخداد ِسرایش به حساب می آید که جنسیت (مرد و زن) بردار نیست. امّا وقتی که در تحلیل ِتاریخی، به عملکردهای ِشاعرانه پرداخته می شود درشکل ِحرفه ای آثار خلق شده بر مبنای جنسیّت نمی توانیم به الگویی مشخص اشاره نماییم. چرا که در این راستا، هیچ الگوی مشخصی وجود ندارد و تنها درد و درک است که شاعر را راهنمایی می کند تا به سرمنزل مقصود دست یازد. از قوانین و قواعد عروضی تا موسیقی در شعر سپید راه های گوناگونی جهت سرایش پیش پای شاعر قرار می گیرد که می بایست مورد ِتحلیل و بررسی قرار بگیرد تا از انحراف های بی مورد و ایجاد موج های توخالی جلوگیری به عمل آید. در همین راستا و به واسطه ی خمیرمایه سرایش که احساس آمیخته شده با تکنیک است، زنان جامعه ی کنونی ایران به نحوی در یک فرایند تکراری(از لحاظ سابقه رخدادی) قرار گرفته اند تا به نوبه ی خود، حرف ِخود را در رگ ِرویدادهای ِجاری جامعه تزریق نمایند. شلوغ کاری ها و شلوغ بازی های موج سواران شعر بعد از نیما و تسلیم پذیری و تأثیری پذیری سریع زنان موجب گشته است که تعداد بیشتری از آنان دنباله روی جریانات ِبی اساس و ریشه ای بشنود که در برخی موارد حتا از الگو بردای ناشیانه ی جریان های ادبی در غرب نیز کم اهمیت تر بوده است، بشوند. کما این که جامعه مردان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. تنها عامل تفکیک و تمرکز براین موضوع برمی گردد به قوت احساس زنانگی و انعطاف های زیاد آنان که موجب می شود به نوعی در چرخ و فلک موج سواری ها سریع تر اثر پذیر باشند.
به هر حال و حالت در دوران معاصر، حضور ِزنان ِشاعر این نکته را به جامعه گوش زد می کند که شعر و شعور زنان در حال شکل گری بوده و سهم زیادی را نیز از جریانات ادبی به خود اختصاص داده است. به همین واسطه و به دلیل تفکیک نمودن تصمیم های زنانه در مقام سرایش و استقلال بخشیدن به جریانی که ریشه در جنسیت دارد باید میدان مختص آنها را از تصمیم گیری ها و تحمیلگری های مردانه خالی نمود و منتظر رشد و تعالی این جریان شد. قابل به ذکر می باشد که شعر در ذات خود اصلاً جنسیت مدار نیست اما برای ایجاد نظم فکری و تعیین و تبیین جایگاه شعر در اجتماع و تمرکز برای تحلیل آثار، باید معیارهایی را لحاظ کرد که مهم ترین آن ایجاد استقلال فکری ست. همانگونه که همه می دانند تمرین ِمعشوق زمینی برای ابراز، قدرتمندترین بهانه سرایش به حساب می آید که از دیرباز کهن سرایی ها تا معاصرترین جلسات محدود و معین، این محور سرایش به حضور و حیات خود ادامه می دهد.
نگارنده قصد ندارد بیشتر از اشاره ای کوچک به این موضوع گسترده، حرف را به درازا بکشاند؛ چرا که بسط و بحث بسیار مفصلی خواهد شد که امید است در آینده به آن پرداخته بشود. تمرین و تمرکز بر این باور که بافت های جنسیتی هر اجتماع فقط با ایجاد یک نوع نظم اصولی ست که می تواند به پیشرفت دست یازد محوریت اصلی این یادداشت را به خود اختصاص داده است که خواستگاه دردها و درک های زنان جامعه ماست. اینان برای حضور خود در نبض ادبیات بایست به این باور برسند که زاویه ی دید و عینکی که بر چشم و زبان آن هاست تفاوت های بسیاری دارد با آن چه در ذهن و زبان جامعه مردان می گذرد. به همین واسطه باید با میدان دادن به این گونه عملکردها و گوش فرادادن به سروده های این قشر از اجتماع - از دلنوشته های اولیه تا سرودن غزل و رباعی و تجربه کردن سپید سرایی ها - فصل نوینی برای زبان و ادبیات فارسی گشود و بر خصایص منحصر به آن ها اشاره کرد و پافشاری نمود تا بتوان این پتانسیل های نهفته در لایه های اجتماع را شناسایی نموده و برای محکم تر کردن پایه های فرهنگ و ادب از آنان مدد جست.
مسعوداصغرنژادبلوچی25/1/1395
با نوشتن نفس می کشم